جلو دار قيام علیه استعمار(4)


 

نويسنده:سيد علي موسوي نژاد




 

بخش سوم
 

الف-نسب رئيس علي
 

آن چنان که از اقوال برمي آيد، حدود 200سال قبل سه برادر به نام هاي احمدمحمد و حسن محمد و محمدمحمد، از ناحيه نورآباد لرستان [در خصوص محل اصلي و اوليه اجداد رئيس علي اقوال ديگري نيز وجود دارد از جمله اين که مبدأ مهاجرت نياي وي نورآباد ممسني يا کازرون بوده است. با بررسي به عمل آمده مبدأ لرستان و انتساب خانوادگي وي به ايلات بختياري مقرون به صحت است. البته در مورد اصل و نسب تنگستاني ها نظرات مختلف از مورخين و جغرافي نويسان ارائه شده است. آن چه از نوشته هاي جغرافي نويسان برمي آيد اين که تنگستاني ها از نژاد پارس(شعبه اي از نژاد آرين) هستند که در زمان پادشاهي انوشيروان ساساني به دلايلي از منطقه بحر خزر به خاک بختياري ها کوچ داده شده اند و بعداً از آن منطقه به تنگستان هجرت نموده اند.(اين نظريه به صحت نزديکتر است). بعضي از مورخين مردم تنگستان را به جز يکي دو طايفه که از نژاد لر و ايراني الاصل دانسته اند. برخي نيز تنگستاني ها را مخلوطي از عرب و عجم شمرده اند.] به دنبال درگيري هاي قومي و اختلافات محلي و طايفه اي جلاء وطن نموده و راهي جنوب کشور مي شوند. آنان به سواحل خليج فارس رسيده و ناحيه تنگستان را به عنوان محل سکونت انتخاب مي کنند و در آن جا رحل اقامت مي افکنند. به گفته آقاي حاج محمد نامور، خواهرزاده رئيس علي، احمد در روستاي دلوار سکني مي گزيند و حسن در روستاي چاه تلخ و محمد در روستاي گلکي اسکان مي يابند. از قرار معلوم، حسن در همان اوان اقامت در قلعه موسوم به قلعه تنگستان، واقع در نزديکي چاه تلخ به دست عمال خان کشته مي شود. علت قتل وي چندان مشخص نيست، و ليکن گفته شده است که ابتدا شايعه سهوي بودن قتل مطرح شده و با گذشت زمان، بيشتر جنبه تعمدي آن در اذهان تقويت شده است. از محمد، اولادي به وجود مي آيد که سلسله مشخصي پس از وي نقل نشده است، اما احمد که جد ششم رئيس علي محسوب مي شود، اخلاف آن به ترتيب: عوض، عالي، زائر غلامحسين، زائر محمد و رئيس علي هستند. به دليل استعداد و رشادت، اباء رئيس علي همگي سمت کدخدايي و رئيسي داشته و هر کدام در زمان خود مرجع رتق و فتق امور مردم بوده اند. پس از آن که نام خانوادگي در کشور مرسوم مي شود، فرزندان احمد، فاميل«احمدي» را براي خود انتخاب مي کنند که انتساب آنان را به «احمد» نمايان مي سازد.
رئيس علي، فرزند زائرمحمد، از طايفه مشهور به «نيامتي» است. مادرش خانم شاهي(شهين)دختر علي، فرزند زائر محمد از طايفه فولادي اهل باغک تنگستان است. وي با اهالي قريه گلکي قرابت نزديک خويشاوندي داشت چون مادر پدرش پريزاد خانم دختر حاج احمد از طايفه معروف به ممستي، ساکن قريه گلکي بوده است. [ممکن است وصلت بين اين دو طايفه نيابتي و ممستي، به خاطر قرابت خويشاوندي نسبي نيز بوده باشد و اتصال طايفه ممستي را به جد ششم، محمد محمد، برساند. هر چند اطلاع دقيقي در اين رابطه به دست نيامده است] وي همچنين با اهالي روستاهاي انبارک، باغک، چاه تلخ، چغادک و اهرم، نسبت خويشاوندي نسبي و سببي داشته باشد.
در اين خصوص که از مبدأ مهاجرت رئيس علي، اجداد ارتباط خويشاوندي احتمال، در سنوات بعد با خانواده رئيس علي ايجادد شده باشد، مورد روشني به دست نيامده، ليکن بنا به اظهار آقاي نامور، در برخي مواقع، افرادي از سرحدات بختياري که جهت خريد و فروش اسلحه به سواحل تنگستان مي آمده اند، ابراز تعلق و اظهار نسبت نزديک فاميلي با خانواده زائر محمد پدر رئيس علي مي نموده اند.

زائر محمد پدر رئيس علي
 

زائر محمد کدخداي دلوار بوده که پس از شهادت رئيس علي در سفراحمد شاه قاجار به بوشهر به
حضور وي رسيده و از طرف احمد شاه لقب شجاع الدين گرفته است [احمد شاه در بازگشت از اروپا به وسيله کشتي در بندر بوشهر پياده شده و مرحوم زائر محمد را به حضور پذيرفته، او را مورد اعزاز و تفقّد خاص قرار داده و مدال (نشان) افتخار نيز در همين ديدار اعطاء نموده است.]زائر محمد به دليل دارا بودن صفات و خصوصيات حسنه، مورد احترام و اکرام عموم مردم نواحي تنگستان خصوصاً منطقه ساحلي بوده است. زائر محمد با رعيت خود رفتار شايسته انساني داشته و در طول حيات خويش ملجاء و مرجع مستمندان و بيچارگان بوده است. او نه تنها بر خلاف روش ديگر کدخدايان و خوانين، زيردستان را تحت فشار قرار نمي داده، که مجدانه در برابر ظلم و تعدي ديگران نسبت به ضعفاء ايستادگي مي کرده و نسبت به دستگيري از بينوايان، اهتمام کامل مي ورزيده و بدين سبب در بين مردم از نفوذ معنوي بسيار برخوردار بوده است. وي از نظر دارايي اموال، وضع نسبتاً خوب و مناسبي داشته و داراي باغ، احشام و بوم(کشتي) مسافري و باري بوده است و از اين طريق ارتزاق مي نموده و فقراء را نيز تحت پوشش قرار مي داده است. از اخذ ماليات و حق راهداري مرسوم در آن زمان خودداري مي نموده و ماليات حوزه سرپرستي او به وسيله مأمورين وصول ماليات ضابط تنگستان، مستقيماً دريافت مي شده است. زائر محمد از نظر جسماني داراي اندامي متناسب و رشيد و بلند بالا بوده است. در جريان قيام تنگستان با همت و اراده قوي، منزل خود را محل برنامه ريزي و تدارکات جنگي مجاهدين قرار داده و شخصاً با ارسال نامه هايي به کدخدايان همجوار، آنان را به شرکت فعال در جنگ دعوت کرده و عملاً پشتيباني و هماهنگي و تدارکات جنگ را سرپرستي و هدايت مي نموده است. وي در جنگ دلوار بر اثر بمباران توپخانه انگليسي ها از ناحيه پا زخمي شد، و ليکن عليرغم آن، تا آخرين لحظات زندگي رئيس علي به عنوان پشتوانه قوي فرزند خود ايفاء نقش نمود.
زائر محمد از لحاظ تقيّد مذهبي و عمل به فرائض ديني زبانزد خاص و عام بود. همواره در منزل او جلسات روضه خواني و قرائت قرآن منعقد مي شد. از عادات و سنت هاي حسنه او سرکشي و رسيدگي مستمر به خانواده هاي فقير و بي سرپرست و استفسار وضع عمومي خانواده ها و ايجاد ارتباط مداوم با اهالي بود. در اصلاح ذات البين پيش قدم و پيوسته رافع اختلافات بود. مجموعه اين خصوصيات، موجب پيوند قلبي مردم با خانواده او مي شد و نتيجتاً صفا، صميميت و محبت وي با اهالي منطقه در پشتيباني و حمايت بي دريغ مردم در زمان جنگ از رئيس علي مؤثر بود.
زائر محمد داراي سه زن به نام هاي شهين، سبزه گل، و سلطان بوده که ثمره ازدواج با شهين خانم سه پسر به نام هاي رئيس علي، غلام حسين و امير و پنج دختر به نام هاي سکينه، پريخان، فاطمه، خيري و مدينه بوده است. [در تحقيق به عمل آمده برخي معتقد بودند که رئيس علي داراي دو پسربه نام هاي غلام حسين و رئيس علي بوده است بعضي نيز فقط تنها پسر او را رئيس علي مي دانند]. از همسر دوم، زائر محمد سه دختر به نام هاي زليخا، فاطمه و پريزاد، دارا شد. از زن سومش سلطان فرزند قاسم اهل جائينک يک دختر به نام شهربانو داشته است.
غلام حسين و امير در سن 6و7سالگي فوت مي نمايند بنا به اظهار آقاي نامور که زائر محمد را داراي دوپسر (غلام حسين و رئيس علي) مي داند، غلام حسين در کودکي زير آوار رفته و فوت مي نمايد. آن چه مشخص است، غير از رئيس علي، پسر ديگري از زائر محمد نمانده است.
زائر محمد پس از شهادت جان گداز رئيس علي دچار اندوه و تأثر شديد شد، متنها قدرت روحي و ايمان استوار و تعبد ديني وي موجب تحمل و بردباري او گرديد و تا 23سال بعد از شهادت آن دلار يعني تا حدود 1256ه. ق زندگي وي ادامه داشت.

زندگي رئيس علي دلواري
 

رئيس علي در سال 1299هجري قمري در روستاي دلوار متولد شده که با توجه به سال شهادت وي يعني سال 1333هجري قمري طول عمر با افتخار آن شهيد 34 سال بوده است. وي در طول حيات خود چهار زن اختيار کرد که عبارت بودند از:
1ـ خيري(خيرالنساء) دختر خسرو، اهل روستاي انبارک
2ـ خيري (خيرالنساء) فرزند عبدالحسين، اهل روستاي دلوار
3ـ فاطمه آغا، از طايفه بهي، روستاي تل سياه
4ـ مدينه، دختر صفر، اهل روستاي دلوار
رئيس علي، از همسر اول، دوم و سوم داراي فرزند نشده فقط از همسر چهارم پسري به نام عبدالحسين موسوم به «بهادر» دارا شده که بعداً شهرت «شهيدي» (انتخاب شهرت «شهيدي» به مناسبت شهادت پدرشان بوده است.) براي خود انتخاب نمود و از ازدواج وي با زبيده دختر عبدالرضا توانا(دختر عمه خود) سه فرزند به نام هاي غلام حسين، فرنگيس و گل اندام حاصل شد که غلام حسين و فرنگيس در قيد حيات نيستند و تنها بازمانده ايشان «گل اندام» است که اکنون در قيد حيات و همسر «حاج کرم توانا» اهل جائينک بوده است.
رئيس علي نيز چون ديگر کودکان هم دوره خود از زمان طفوليت به مکتب خانه[مکتب خانه تنها مرکز آموزش و تعليم و تربيت آن زمان در مناطق روستايي بوده است. به غير از آن مرکز تعليم و آموزش خاصي وجود نداشته مگر حوزه هاي علميه در مرکز برخي مناطق مانند بوشهر، برازجان و دشتي يا مدارس جديد مانند مدرسه سعادت بوشهر يا مدارس محدود ديگر که آن هم در مرکز هر منطقه بوده و روستاها فاقد اين امکانات آموزشي بوده اند.] رفته و پس از فراگيري قرآن، به خواندن کليات سعدي، خمسه نظامي، شاهنامه فردوسي، ديوان حافظ و امثال آن پرداخته و بنابر سنت مرسوم منطقه دوره کتابت و املا و انشاء را نيز در نزد معلم کتب خانه مرحوم شيخ عبدالحسين و شيخ محمد که اصالتا بحريني بوده و در روستاي بردخون سکني داشته اند گذرانده است. البته شيوخ مذکور به دعوت مرحوم زائر محمد، پدر رئيس علي مکتب خانه را تأسيس نموده بودند.
از نظر جسماني، رئيس علي رشيد، با اندامي متوسط و متناسب و چهره اي گندم گون و از نظر روحي مصمم و قاطع، با اراده و با ايمان، شجاع و بي باک و داراي صراحت لهجه بوده است. از دوران کودکي پرجنب و جوش و فعال بوده و در دوره نوجواني مهارت هاي لازم را در امر تيراندازي، اسب سواري و کوهنوردي کسب نموده است.
از نظر روابط اجتماعي، داراي ويژگي هايي از قبيل حسن سلوک و خوش خلقي، تعهد و اعتماد، صلاح و انصاف، قدر شناسي و سخاوت بوده و بر دستگيري از درماندگان و رسيدگي به مستمندان اهتمام تمام مي ورزيده است. تقيد و تعبد ديني و مذهبي رئيس علي، مشهور خاص و عام و منزل وي همواره مجلس فيض قرآن و مراسم نوحه خواني و عزاداري ائمه معصومين (ع)و محفل کتاب خواني و علم و ادب بوده است. شخصاً موذن بوده، نماز شب را هميشه به جاي مي آورده و با قرآن، انس دائمي داشته است. با روحانيون منطقه، ارتباط مستمر داشته و براي علماء احترام خاص قائل بوده، خصوصاً با آيات الله بلادي، جناب علم الهدي اهرمي و آقا علي نقي دشتي و شيخ محمد حسين برازجاني رفت و آمد داشته و هم جليس بوده است.
از سنت هاي حسنه او و پدرش، افطاري دادن در ماه مبارک رمضان بوده که حدود 35الي 40نفر از مردم فقير مستمند را همه روزه افطاري مي داده اند و نظارت و ميزباني را شخصاً بر عهده داشته اند، به طوري که اگر يک شب، افرادي بر سر سفره افطاري حاضر نبودند، به دنبال آنان مي فرستادند و از احوال آن ها استفسار مي کردند و مي گفتند اين افطاري حق و سهم خودتان مي باشد. همچنين به خانواده هايي که داراي فرزند مي شدند، سر مي زدند و قدم نورسيده را مبارک باد مي گفتند و براي هر نوزاد پسر، مبلغ ده تومان در نظر مي گرفتند و زائر محمد ابراز مي داشت که اين پسر، يک تفنگچي و رزمنده براي رئيس علي خواهد شد و جهت نوازد دختر نيز شيريني منظور مي نمودند.
زندگي اجتماعي رئيس علي، به دليل قرار گرفتن وي در شرايط و موقعيت سرپرستي و کدخدايي منطقه دلوار، از همان دوران نوجواني شکل گرفت و به سرعت وارد مرحله رشد و بالندگي شد با توجه به قوه و استعداد دروني، در مدت کوتاهي، اين قوه به فعل رسيد و مجموعه خصايل و فضائل برجسته او بين الاقران وي را ممتاز نمود، به طوري که عملاً کليه امور مردمي و ايجاد، روابط هم جواري با ديگر کدخدايان و خوانين محلي و منطقه اي را در زمان حيات پدر، شخصاً عهده دار گرديد و نظر به درايت شهامت و جوانمردي وي، روز به روز برحلقه دوستان و يارانش افزوده مي گشت و طبيعي بود در آن شرايط زماني و وجود سيستم ملوک الطوايفي که نفوذ و قلمرو ارضي هر حاکم، رابطه مستقيمي با ويژگي ها و شايستگي هاي فردي داشت، وجود رئيس علي محسود و مغاير گرايش هاي خوانين و کدخدايان مناطق همجوار واقع شود و چنانکه در آغاز فصل اشاره شد، قيام مردمي و دشمن ستيز دليران تنگستان به رهبري رئيس علي موجب گرديد و به موازات بالندگي شتابدار و رشد سريع شخصيتي او در عرضه نبرد با اجانب، که مي رفت تا موقعيت ديگر سران منطقه را تحت الشعاع خود قرار دهد و موازنه قدرت و شهرت را با ايجاد موقعيت و جايگاه فرامنطقه اي به نفع وي تمام کند، حسادت حاسدان نيز به کينه توزي مبدل شد و آخر الامر سياست اهريمني و شيطاني عفريت استعمارگر انگليس با سوءاستفاده از اين شرايط، موجبات شهادت آن دلير آزاده را فراهم آورد و تير کينه اجنبي، از روزنه ديد تنگ صيت شهرتش را پرطنين و نوک کوتاه مگسک اسلحه، جايگاه ابديش را بر قله رفيع آزادگي تعيين نمود.
در اين جا به منظور معرفي بيشتر خانواده رئيس علي، نمودار سلسله نسب وي را ترسيم نموده ايم:

شهادت رئيس علي و انعکاس آن
 

رئيس علي، در شب سوم سپتامبر 1915ميلادي روز 23شوال 1333ه. ق در جريان شبيخون به نيروهاي انگليس در محل تنگک، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و شهيد شد. در مورد کيفيت شهادت اين سردار رشيد اقوال مختلفي وجود دارد که بنا به ايجاز مبحث جاي مقال آن نيست. به هر حال جسد رئيس علي به گورک سادات انتقال داده شد و پس از تغسيل و تکفين طي مراسم خاصي و با حضور اکثر اهالي منطقه تنگستان و مناطق هم جوار تشييع و به آبادي «مل گپ» که پدرش زائر محمد و تفنگچيان وي در آن جا حضور داشته اند انتقال داده مي شود و در محلي موسوم به «کله بند» در جوار امامزاده اي که در آن جا مدفون است، به رسم امانت نگهداري مي گردد. شش ماه بعد، تابوت وي را به نجف اشرف انتقال مي دهند و در قبرستان وادي السلام به خاک مي سپارند.
خبر شهادت رئيس علي، بلافاصله در تمامي مناطق بوشهر، تنگستان، دشتي و دشتستان پيچيد و عموم اهالي سياه پوش و عزادار گرديدند. در کليه مساجد و حسينيه ها مجالس عزا و روضه خواني برگزار گرديد. در برازجان، مرحوم شيخ محمد حسين برازجاني مجلس ختم گرفت. خبر اين حادثه مؤلمه به شيراز و تهران رسيد. مردم شيراز در مسجد وکيل جمع شدند و ضمن عزاداري، مصمم به مساعدت تنگستاني ها گرديدند. ضياء الواعظين بر منبر، خطابه ايراد نمود و مردم را به مقابله با انگليسي ها تهييج کرد.
«در تهران نيز دولت وقت، با آن که به ظاهر اعلام بي طرفي داده بود، قيام تنگستاني ها را قيامي مردانه و به حق اعلام نمود و ميرزا حسن خان مستوفي الممالک، رئيس الوزراء وقت، در اوراقي که به ژلاتين طبع کرده بود، براي کليه نمايندگان وزارت خارجه فرستاد و قيام دشتستانيان و تنگستانيان را ستايش کرد و آن ها را به جوانمردي و مردانگي ستود و قيام آن ها را عليه اجنبي نتيجه احجافات اجانب دانست و همين که رئيس علي شهيد شد، در مسجد شاه تهران براي او ختم گذاشت.» [رکن زاده، آدميت، محمد حسين: فارس و جنگ بين الملل اول، ص5]
علماء، و روحانيون، از جمله آيت اله شيخ جعفر محلاتي و فرزندش شيخ بهاءالدين در شيراز، آيت الله سيد مرتضي مجتهد اهرمي و ديگر روحانيون و اعاظم و اکابر، از مناطق دور و نزديک جهت تسليت به زائر محمد پدر رئيس علي به دلوار آمدند و ابراز همدردي نمودند.
شهادت جان گداز رئيس علي، موجب تنفر و انزجار بيش از پيش مردم نسبت به اشغالگران انگليسي شد و دامنه جنگ را وسعت بخشيد. هر چند انگليسي ها پس از اضمحلال نيروهاي مجاهدين، برازجان را اشغال نمودند و با تشکيل پليس جنوب در شيراز، مجاهدين را رو در روي افراد خودي قرار دادند. اما اسطوره مقاومت دليرانه و جانبازي هاي ايثارگرانه مردم جنوب، از مرزهاي کشور ايران فراتر رفت و در قلب تاريخ تا ابد به يادگار ماند و بر قلعه رفيع اين مقاومت و پايداري تنديس قهرمان آزاده، رئيس علي دلواري به عنوان سرباز جانباز دين و ميهن قرار گرفت.
هرگز نميرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جريده عالم دوام ما
منابع
1ـ رکن زاده، آدميت، محمد حسين: فارس و جنگ بين الملل اول، تهران، چاپ تابش، چاپ سوم، دي ماه 1349.
2ـ سايکس سرپرسي: تاريخ ايران، جلد2(ترجمه فخر داعي گيلاني، سيد محمد تقي)، تهران، انتشارات دنياي کتاب، چاپ پنجم1370.
3ـ سايکس سرپرسي: فعاليت هاي جاسوسي واسموس يالارنس آلماني در ايران، ترجمه سعادت نوري، حسين، تهران، انتشارات وحيد.
4- فراش بندي، علي مراد: جنوب ايران در مبارزات ضد استعماري، تهران، شرکت سهامي انتشار، چاپ اول 1376.
5ـ فراش بندي، علي مراد: گوشه اي از تاريخ انقلاب مسلحانه مردم مبارزه تنگستان، دشتي و دشتستان عليه استعمار، تهران. شرکت سهامي انتشار.
6ـ ملک زاده، مهدي : تاريخ انقلاب مشروطيت، تهران، انتشارات علمي، جلد 1و2و3
7ـ حاجي نژاد، غلام رضا: تحليلي بر زندگي رئيس علي دلواري، نشر شروه، چاپ اوّل، بوشهر1371
منابع شفاهي
8ـ مصاحبه با حاج محمد نامور
9ـ خدا کرم توانا
10ـ خانم گل اندام(نوه مرحوم رئيس علي)
11ـ حاج کرم عالي پور
12ـ عباس رضائي
ماهنامه شاهد یاران، شماره 52